پی سی کلوپ

دنیای کامپیوتر و اینترتت

پی سی کلوپ

دنیای کامپیوتر و اینترتت

اس ام اس پَــ نـَـ پـَـ


پ.نه.پ

من و داداشم دوقلوییم، در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلوتر از من راه می رفت یارو اول داداشمو دید. اومد جلوتر منو دید، رنگش پرید. برگشت و گفت دوقلویید؟ گفتم پ.نه.پ اجسام از آن چه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند.

به بابام می گم تلویزیونو بزن کانال دو. می گه روشنش کنم؟ می گم پ.نه.پ تو بزن دو… من هل می دم روشن شه…

هواپیما تو قلب آسمون موتورش آتیش گرفته، خلبان گفته داریم سقوط می کنیم. می گه یعنی سقوط کنیم زندگی مون تموم می شه؟ می گم پ.نه.پ می افتیم تو یه جزیره و سریال لاست رو می سازیم!

تو سلمونی نشسته بودیم که یک دفعه یه مرد کچله اومد تو. آرایشگر با نیشخند بهش گفت: اومدی آب بخوری؟ مرد گفت: پ.نه.پ اومدم موهام رو کوتاه کنی!

رفته خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون. داداشم می گه یعنی مرده؟ می گم پ.نه.پ دوگانه سوزش کردم. وقتی آب نیست با هوا کار می کنه!

می گم مکانیک سیالات ۹ شدم. می گه یعنی افتادی؟ می گم پ.نه.پ استاد گفت آخر ترمی دست و بالم تنگه. ۹رو بگیر حالا بقیه اش رو سر ماه می دم!

بچه تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده، فامیلمون اومده می گه آخی خوابه؟؟؟ می گم پ.نه.پ زدیمش تو شارژ! دکترا گفتن ۷ – ۸ ساعت اول خوب بزارین شارژ بشه بعد ازش استفاده کنین و گرنه خوب گریه نمی کنه!

 


پ نه پ کامپوتری

ایستک خریدم، در باز کن رو دادم به دوستم. می گه با این بازش کنم؟! می گم پ.نه.پ روش راست کلیک کن! اوپن ویت رو بزن! با اینترنت اکسپلورر بازش کن!

داداشم می خواد ببینه چند کیلویه؟ می گه برم رو ترازو؟! می گم پ.نه.پ کلیک راست کن رو خودت برو تو پروپرتیس ببین چند کیلویی!!

تازه می خنده می گه: احمق جون اگه موسو رو خودم نگه دارم می نویسه چند مگم!!!

کسانی که خلاقیت شعر گفتن ندارند ولی همیشه دوست داشته اند که شاعر شوند می توانند مثل شاعر شعرهای زیر با استفاده از خلاقیت «پ.نه.پ» ای خود اولین دیوان خود را روانه بازار کنند!

 


پ.نه.پ شعری

رفتم به کنار دلبرم با شادی

گفتا که چه خوب یاد من افتادی

گفتم صنما تو عشق را استادی!

گفتا پ.نه.پ تو یاد من می دادی!

بگذار قلم را به غزل بسپارم

شاید گره ای باز شود از کارم

پرسید: مگر تو هم غزل می گویی؟

گفتم: پ.نه.پ!! فقط رباعی دارم.

«گفتم غم تو دارم» «گفتا غمت سرآید»

گفتم پ.نه.پ می خوای یه عمری غم تو رو داشته باشم!

به داداشم می گم سر راهت داری میای یه لیوان آب برام بیار. می گه تشنته؟ می گم: پ.نه.پ «من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی» «ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم.»

اگر از آن دسته آدم هایی هستید که به هیچ وجه کم نمی آورید، این ستون را حتما بخوانید. اگر سوالی را بی جا پرسیده و با پ.نه.پ به شما پاسخ دادند آن گاه شما هم می توانید با هنرمندی خاصی با یک آنتی پ.نه.پ بینی طرف مقابل تان را له کنید یعنی همان به خاک بمالید!

 


آنتی پ.نه.پ

زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم واسه عکس گرفتن، دختره گوشی رو برداشته، می گم ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید؟ می گه واسه عکس گرفتن؟ گفتم: پ.نه.پ واسه این که با خانواده خدمت برسیم!!! بعد می خنده می گه ۶ وقت داریم. بهش می گم قبل از ۶ هم کسی نوبت داره؟ می گه پ.نه.پ امروز رو کلا واسه شوهر آینده ام خالی کردم!

حموم بودم. مامانم می زنه به در می گم بله؟ می گه حمومی؟ می گم پ.نه.پ این جا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوید. می گه: در زدم بگم مهمونا اومدن. بچه هاشون هم رفتن تو اتاقت دارن با کامپیوترت کار می کنن، لباس و حوله ات رو هم از پشت در بر می دارم که امشب تو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش می کنم!

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. می گم عبور دوچرخه ممنوع. می گه این دوچرخه است؟ می گم پ.نه.پ تانکه.

می گه: پ نه پ و مرض. هنوز فرق دوچرخه با موتور گازی را نمی دونی!؟

رفتم یه باغی دزدی. من از درخت رفتم بالا دوستم می گه رفتی گردو بچینی، می گم: پ.نه.پ گنجشکم، رفتم آشیانه بسازم. یه دفعه دوستم گفت: وای صاحب باغ داره میاد. بهش می گم حالا تو فرار می کنی؟ می گه پ.نه.پ منتظر می مونیم تو آشیانه تو بسازی!

می گه سوسکه، می گم: پ.نه.پ شاهزاده اس، جادوگر بی رحم این جوریش کرده. خندید و گفت بکشمش؟ گفتم: پ.نه.پ تا من اسبارو زین می کنم پاشو آذوقه جمع کن بریم به جنگ جادوگر. طلسم بشکنیم این شاهزاده رو نجات بدیم!

لپ تاپ رو پامه، دارم باهاش کار می کنم، بابام اومده تو اتاقم می گه لپ تاپت روشنه؟ می گم پ.نه.پ رو زمین داشت گریه می کرد گذاشتمش رو دلم آروم بگیره. بعد بهش می گم کار داری باهاش؟ می گه: پ.نه.پ صدا گریه اش تا تو اتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن!

اساسا عده ای با هر حرکتی، اول مخالفت خود را اعلام می کنند. این افراد در این اتفاق هم به سرعت در ستاد ضد پ.نه.پ عضو شدند و شروع به فعالیت کردند. هدف آن ها نابودی اعضای پ.نه.پ است و بهترین موقعیت ها برای پاسخ «پ.نه.پ»ای را می سوزانند.

 


ستاد ضد پ نه پ

می خوام مسواک بزنم. مامانم می پرسه می خوای مسواک بزنی؟ می گم بله مامان جون. می گه خمیر دندونم روش می زنی؟ می گم بله مامان جون. می گه خاک تو سرت این همه موقعیت پ.نه.پ درست کردم واست استفاده نکردی. منم گفتم پ.نه.پ خز شده مامان جون.

به بابام می گم سوئیچ ماشین رو بده. گفت: می خوای بری جایی؟ گفتم: بله پدر عزیزم!

(ستاد مبارزه با پ.نه.پ واحد فرزند صالح)

رفتم ساندویچی، می گم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. می گه میل می کنین؟ می گم: «بله، دست تون درد نکنه.»

(گشت مبارزه با پ.نه.پ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها)

تو تاکسی به راننده می گم آقا نگه دار. می گه پیاده می شی؟ می گم: بله پیاده می شم.

(ستاد مبارزه با پ.نه.پ، واحد نظارت بر دیالوگ های داخل تاکسی)

چند روزه نخوابیدم، می گه می ری بخوابی؟ گفتم آره داداش خداحافظ.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد